پوچی چرا؟اضطراب به چه
دلیل؟(1)
آفت غفلت از فقر ذاتی
انسان
اگر انسان
بتواند «خود» را به درستی ارزیابی کند و به طور صحیح بشناسد،معنای بسیاری از حقایق
و دستوراتی که دین مطرح نموده است برایش مشخص می شود.این روایت مکرراً از معصوم به
ما رسیده است که:«مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه»؛هرکس« خود
»را بشناسد ، خدایش را شناخته است،پس ما می توانیم از راه «خود»شناسی ، به خدا
شناسی مطمئنی دست یابیم و از این
طریق حقیقتِ توحید،نبوت،معاد و امامت را در جان خود روشن
کنیم.
بحث این جلسه
درباره ی پوچی و اضطراب ودلایل وجود
آنها در انسان است.
گاهی انسان در
«خود»احساس پوچی و اضطراب می کند . در چنین حالی اگر انسان علت آن را بداند می
تواند آن را رفع کند و گرنه برای فرا از آن خود را سرگرم و مشغول چیزهای دیگری ساخته،از سرابی به
سرابی و از دردی دیگر پناه می برد واز درد درونی و درمان صحیح آن غافل می شود ومشکل
همان طور باقی می ماند ،به همین دلیل،برای درمان صحیح باید بدانیم ریشه پوچی ها و
اظطراب ها چیست.
این یک قاعده
است که هر گاه انسان به «خود» خودش رجوع کند،اگر احساس کند زندگی و کارهایش بیهوده
و بی فایده است، دچار پوچی می شود؛وهمین که این احساس به اودست دهد،اضطرابی نیز در
او به وجود می آید که باعث تشویش و سرگردانی وچه کنم؟چه کنمِ؟ او می شود،هروقت
انسان اضطرابی را در خود حس می کند اگر خط ان را بگیرد و ادامه دهد ، به پوچی یا
ضرر می رسد.اگر عمیقا ارزیابی کنیم ،ریشه احساس پوچی برمی گردد به این که انسان فکر کند خودش
برای رسیدن به مقصد و هدفش کافی است ولذا با تکیه بر خود و نظر استقلالی به «خود »
، می خواهد امورات خود را ادامه دهد.
خداوند می
فرماید :ای مردم شما ذاتاٌ فقیرید و هیچ چیزی از خود ندارید وتنها خدا غنی و ستوده
است.
پس اگر انسان به «خودش»نظر کند می
بیند از «خود» هیچ چیز ندارد ، حال اگر در همین هیچ بودن خود متوقف شود به پوچی می
رسد، و پوچی هم در نهایت مو جب اضطراب است.اما اگر در عین توجه به هیچ بودن خود،به
حق نظر کند واز پرتو نور او بهره بگیرد ،می یابد همه چیز از خدای غنیِ حمید است و
می تواند به نور غنیِ حمید متصل شود و در نتیجه به غنا وکمال برسد، یعنی به آرامش و
اعتماد دست یابد واز پوچی و اضطراب رهایی یابد.
برگرفته از کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی باراستین
خود
اصغر طاهر
زاده
ادامه دارد......